برادر شهید: شهید صادق و راستگو بودند و در رعایت حقوق دیگران و نسبت به انجام واجبات و نماز و روزه کوتاهی نمی کرد.
مادرشهید: شهید 3 ـ 4 ساله بود. ما مستاجر بودیم. همیشه با زبان کودکانه و شیرینش میگفت: مادر برویم با نی خانه بسازیم و دیگر اینجا نباشیم چون پسر صاحب خانه او را اذیت میکرد و او به همین خاطر دوست نداشت که مستاجر باشیم .
پدر شهید: درسالهایی که جنگ بود و جوانان زیادی ازگوشه و کنار کشور برای دفاع از اسلام به جبهه می رفتند. یک روز جواد نزد من آمد و به من گفت پدر شما امام را قبول داری؟ اسلام را قبول داری؟ گفتم: بله ! گفت: باید برای نجات اسلام و مردم و امام به جبهه برویم ومی گفت این جنگ جنگی است که برگشت ندارد.
من وقتی به جبهه بروم ممکن است یا شهید شوم یا مجروح . می خواستم با رفتن خود به جبهه هم به امام و هم به اسلام و میهنم خدمت کنم و هم گناهان گذشته ام را جبران کنم و با این صحبتها من قانع شدم و پسرم مردانه رفت و برای اسلام وناموس جنگید.

توصیه نامه شهید سید جواد صحفی
به شما عزیزان توصیه می کنم که مطیع امر رهبر باشید و از روحانیون متعهد پیروی کنید. در دفاع از میهن از هیچ چیز دریغ نکنید که دفاع از میهن حکم دفاع از ناموس را دارد. نماز را اول وقت بجا آورید و در انجام فرائض دینی بکوشید.
 با قرآن مانوس باشید چرا که انس با قرآن باعث هدایت می شود. از خواهرانم می خواهم که در حفظ حجاب خود نهایت کوشش را داشته باشند که حجاب آنان کوبنده تر از خون شهیدان است.